محل تبلیغات شما



بوی تُندِ یادت شبیه دارویی ست که نمیدانم چیست به خواب می برد و از‌خواب می پراند مرا! و من در پیِ ایمن شدن از این همواره آزار در بیداری ،با فراموشی بیدارتر می شوم و در خواب که باشم، دوباره میخوابم و در لایه ای دیگر فرو میروم تا دور بمانم در لایه های نیستی از تو و سر انگشتان کاکتوسی ات که دیگر وقت نواختن من آرامشی نمی نشانند!
فنجان قهوه اش را ریخت مقابل شومینه روی میزش نشست ساعت شنی۱۰ساله را که مدتی بود از کار افتاده بود را برگرداند ولی این بار نه برای شمارش ادامه زندگی اش بلکه برای باز گذشت به تمام آن ۱۰سال. تمام حرفهای نگفته اش لای کلّی از کاغذهای مچاله اش که بیشترین کلمات نمایان از لابلای آنها " دارم" و‌"ندارم" بود، پیدابود. هیزم شومینه رو به اتمام بود نمیدانست برای گرم ماندن باید از" دارم"ها شروع می کرد یا از "ندارم" ها!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

king-hacker بیت های سوخته